دوم تیر(پنج شنبه)

سلــــــــــــ ــــــــــــامهوا بارونیه و من عاشق بارونم   

 املـــوز صبح خواب موندم  

آقای مهندس زنگید: سلام خانم کجایی؟دفتر نیستید؟آقای ع...اومده پشت در مونده. 

_سلام.نه نیستم. 

کجایید؟تا 10مین دیگه میرسید؟  

_بله حتما میـــرسم.توراهـــــــــم  

باشه فعلا  

_فعلا 

وایییییییی آقا  تو این هوای بارونیه روز پنج شنبه سر صبح اومده که چیـــــــــــــــــــ.دهههههه 

_بابااااااااااااااااااااااا پاشو من خواب موندم. 

ای جونـــــــــــــــم بابایی.زودی پاشد ،آماده شد منو رسوند محل کار... 

سلام آقای ع... بزنم تو سرت؟(البته اینو تو دلم بهش گفتم) 

......  

کلی کار تایپی داشتم.الان هم باید برم به کارم برسم..... 

فعلا بای دوست جونیـــــــام 

پی نوشت1:  

وقتی آقای مهندس زنگ زد مـــن تازه از خـــواب بیدار شدم(دروغ مصلحتی گفتم که تو راهـــم)   

پی نوشت 2: 

وقتی رسیـدم محل کار همــــه بودن جز من،جای 10مین 30مین طول کشید که برسم